کاش صاحب برسد این جوانان همه را در ره خود پیر کند

...دغدغه های فرهنگی

1. اعتراض به وضع موجود2. تصور وضع مطلوب 3. تصدیق وضع مطلوب4. تمنای وضع مطلوب 5. عمل برای تحقق وضع مطلوب.» به عبارت دیگر منتظر کسی است که این پنج عنصر در او وجود داشته باشد. در این مجال مختصر، به تناسبی که هر کدام از این عناصر با جوان دارد، اشاره خواهیم کرد

1. جوان «سنت گریز» است و این خصلت را خداوند در وجود جوان گذاشته است تا بتواند از گذشته فاصله بگیرد و فرصت انتخاب پیدا کند. و الاّ اگر آنچه خانواده و جامعه ی او دیکته می کردند، او بدون تأمل همه را می پذیرفت، استقلال روحی و فرصتی برای انتخاب پدید نمی آمد. البته این سنت گریزی مانند هر خصلت طبیعی دیگری باید جهت پیدا کرده و از فریب و پاسخ نابجا مصون بماند تا جوان را دچار ناهنجاری و بی بندو باری در ارضاء این خصلت فطری ننماید.

اینکه مُدهای جدید لباس توسط جوان ها اجرا می شود، نمونه ی کوچکی از همین سنت گریزی است و اگر جوان را به خاطر سنت گریزی سرزنش کنی و اذیت شود، «سنت شکن» هم خواهد شد. بر اساس همین سنّت گریزی، جوان دوست دارد به وضع موجود اعتراض کند و انگیزه ی او برای اعتراض به هر خرابی در وضع موجود بالا است، که باید پاسخ این اعتراض خود را متناسب با دیگر صفات و گرایش های فطری خود بازیابد. حالا اگر این روحیه به آشنایی با عنصر اول انتظار، یعنی اعتراض به وضع موجود، با تکیه بر اعتقاد به جامعه ی مهدوی ختم شود، انرژی جوان در جهت یک آرمان بلند صرف خواهد شد.
2. قدرت تخیّل جوان را نباید دست کم گرفت. جوانان بهتر از هر کس می توانند با استفاده از قدرت تصور سازی خود، وضع مطلوب را برای خود تصویر کنند. قدرت تصویر یک وضع مطلوب می تواند جوانان را از حصار تنگ واقعیت های موجود و باور نکردنی تحقق وضع مطلوب رهایی بخشد.
چرا خداوند آغاز دینداری و رسیدن به سن تکلیف را در سنی قرار داده است که قدرت خیال پردازی، بسیار قوی است؟ شاید به این دلیل باشد که جوان قبل از هر چیز باید بتواند آن «وضع مطلوب» موعود را «تصور» کند. همان وضع مطلوبی که او در اثر دین داری و رفتار صالح در زندگی فردی و اجتماعی به آن خواهد رسید و در دنیا به حیات طیبه و در آخرت به سعادت جاودانه منتهی خواهد شد. این تصور به تقویت باورهای معنوی او کمک می کند.
یکی از مصارف این قدرت تخیّل، تصور آن دنیا است که در بهشت و دوزخ صحنه های هولناکی در قرآن کریم برای آن ترسیم شده است. اگر نتواند آخرت را تصور کند از آن ترسی نخواهد داشت و یا به آن شوقی پیدا نمی کند.
مصرف دیگر آن، تصور وضع مطلوب در همین دنیا است، اگر جوان نتواند وضع مطلوب در همین دنیا را تصور کند، نسبت به آن میلی پیدا نخواهد کرد و برای رسیدن به آن اقدامی نخواهد کرد؛ قدرت خیال پردازی، در آغاز دینداری انسان، یعنی در دوران جوانی، و در کنار قدرت تعقل و تدبر، شدیداً به کار می آید.
3. روح پاک و ضمیر روشن جوان، اموری را «تصدیق» می کند که دیگران نمی توانند باور کنند. اگر این پاک طینتی مورد سوء استفاده ی منحرفین قرار بگیرد نتیجه اش معلوم است؛ و اگر این ضمیر پاک در معرض پیام های صادقانه ی حق قرار بگیرد سرعت به سوی خوبی ها و جزم در عقاید نورانی اسلام را به دنبال خواهد داشت.
در جریان انقلاب، بسیاری باور نمی کردند امام (ره) پیروز شود، ولی جوان ها سخنان و وعده های حضرت امام (ره) را باور کردند؛ و نتیجه هم گرفتند و موجب اعجاب اهل عالم شدند. فطرت جوان، راه را برای باور عالم غیب هموار کرده است و آنچه از وعده های الهی درباره ی امور به ظاهر نشدنی عالم باشد را خواهد پذیرفت. خیلی ها ممکن است با وعده های مربوط به ظهور و وقایع پس از آن مشکل داشته باشند و نتوانند آن را به سادگی باور کنند هر چند دلایل کافی برایشان بیاوری، اما جوان پذیراتر است. آنقدر آمادگی پذیرش جوان نسبت به حق بالاست که هر آنچه شبیه حق باشد و یا بخشی از حق را به همراه داشته باشد، ممکن است جوان به سرعت آن را بپذیرند، ولی این چیزی از ارزش صفای باطن جوان و آمادگی او برای پذیرش حق کم نمی کند.
4. «تمنّا و آرزو کردن» نیز بیش از هر گروه سنی با جوانان تناسب دارد. در سنین جوانی یکی از علما به بنده می فرمودند: « قدر جوانی خودتان را بدانید. من الان تمام همتم این است که خودم را سالم از قبل عبور دهم و به محضر خدا برسم. تقاضای گسترده، تمناهای بزرگ، جامعه نگری ها و آرمان گرایی ها همه اش مال دوران جوانی است؛ قدرش را بدان. البته فکر نکن این ها برای تو فضیلتی است. همه ی جوان ها این خصلت ها را دارند؛ نه دچار غرور بشوید و نه این خصلت ها را بی استفاده بگذارید.» آدم کمی پا به سن بگذارد، دیگر بسیاری از آرزوهای خوب هم در عمق جانش نفوذ نخواهد کرد و تنها به امور محدود به زمان خودش توجه می کند. تمناهای بلند مال دوران جوانی است.
این جوان است که می تواند برای آرزوهای دست نیافتنی اش ساعت ها گریه کند، شعر بسراید و با خدای خود درباره ی آنها نجوا کند. و هر کس در سنین بالاتر بخواهد این روحیه را داشته باشد، باید جوانی خود را حفظ کرده باشد. عرفا و خوبان همیشه جوان باقی مانده اند. و شاید رمز ارتباط سهل و عمیق آنان با جوانان هم در همین جوان باقی ماندن آنها باشد. تمنای ظهور، یک آرزوی بزرگ است که جوانان استعداد داشتن آن را دارند و هر چقدر آنان به سهولت می توانند به داشتن این آرزوی بزرگ دست یابند، غیر جوانان به سختی می توانند چنین آرزویی را در خود محقق کنند.
5. «عمل برای تحقق وضع مطلوب» یک شرط بزرگ لازم دارد و آن جرأت است. چرا که بسیاری از اوقات، تغییر دادن اوضاع عالم، شنا برخلاف جریان آب است. باید بتوانی از سرزنش ها نترسی و از خود گذشتگی داشته باشی. این لازمه ی جهاد است که از سرزنش دیگران متأثر نشوی: «یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَلا یَخافُونَ لَومَهَ لائِمِ؛ در راه خدا جهاد و کوشش فراوان می کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند.»
جوان این جرأت را به سهولت می تواند داشته باشد. امام باقر(ع) به جابر می فرماید: اگر همه ی مردم شهرت جمع شوند و بگویند: « إنَّکَ رَجُلُ سَوءٍ؛ تو آدم بدی هستی» و تو از این حرف ناراحت شوی، یا اینکه بگویند: « إنَّک رَجُلُ صَالِحُ؛ تو آدمی خوبی هستی» و تو از این سخن خوشحال شوی، تو از دوستان ما نیستی.  اینقدر انسان باید استقلال روحی داشته باشد!
کسی می تواند اهل عمل باشد که از قدرت روحی و حتی از قدرت بدنی کافی هم برخوردار باشد. قدرت بدنی هم اکثراً وابسته به شدت انگیزه است،  که هم قدرت بدنی و هم انگیزه ی قوی تنها در جوان به سهولت یافت می شود.
در انتها می خواهم برای کاری که تغییر دهنده است و می تواند از قدرت روحی و اراده ی پولادین جوانان منتظر سرچشمه بگیرد، یک نمونه مثال بزنم: آیا از خواندن قرآن لذت می برید؟ آیا از مدح اهل بیت (ع) و ذکر فضایلشان لذت می برید؟ اگر جوابتان مثبت است، و اگر مجلس عروسی جای لذت بردن و شاد بودن است، پس چرا عروسی هایتان را بدون قرآن و مدح اهل بیت (ع) برگزار می کنید؟
اگر در عشق به قرآن و عترت صادق هستید، برنامه های مراسم عروسی تان را تغییر دهید و اگر کسی مخالفت کرد، با ادب و مهربانی محکم جلوی او بایستید و بگویید: « هر کس از چیزی لذت می برد، ما هم از قرآن و مدح اهل بیت(ع) لذت می بریم و شاد می شویم، و می خواهیم عروسی خودمان را با اذکار معنوی برگزار کنیم و از این لذائذ و شادی ها در شب عروسی بی بهره نمانیم.» آن وقت یکی از کارت های دعوت چنین عروسی را خطاب به آقا امام زمان (عج) بنویسید و بگویید: « آقا، ما آدرسی نداشتیم که این کارت را برایتان ارسال کنیم، ولی دوست داریم شما هم تشریف بیاورید.» بعد هم کارت دعوت را به عنوان یادگاری پیش خودتان نگه دارید. مطمئن باشید این اظهار ارادت شما به ساحت مقدس ولی الله الاعظم بی جواب نخواهد ماند.

حجت الاسلام پناهیان

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۳
محمد قاسمی

شهید کازرونی

چند روز قبل از عملیات در سنگر بودیم و با تعدادی از رزمنده ها شوخی می کردیم و می گفتیم: «شما حاضرید چه چیزی برای دین و مکتب خود هدیه کنید؟»

هر که چیزی می گفت. شهید کازرونی هم گفت: « من حاضرم مثل ابوالفضل دست راستم را در راه دین و مکتبم هدیه کنم.»

ولی چند روز بعد در عملیات بیت المقدس بهتر از دست، جان خود را هدیه کرد و به فیض شهادت نائل گردید.

***

قبل از عملیات بیت المقدس، شهید کازرونی که دارای صدای خوبی بود در منطقه ی جنگی برای ما نوحه خوانی می کرد. ما با نوحه خوانی و مرثیه خوانی او حال و هوای دیگری پیدا می کردیم. یک شب، پشت جبهه در منطقه ی امیدیه، ساختمان H بودیم و به اتفاق آن شهید به مراسم دعای کمیل که در فضای آزاد برگزار می شد، رفتیم و کنار هم، مشغول گوش کردن به دعا بودیم. بیشتر دعا را خوانده بودند که به من گفت:

«مزارعی! مزارعی! بوی خیلی خوشی می آید تو هم می فهمی؟»

من هم می فهمیدم. به اتفاق هم مرتب این بوی عجیب و خوش که تا عمق دلمان می رفت را استنشاق می کردیم و می گفتیم: «این بوی یک معمولی نیست. شاید آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مراسم دعای ما باشد». مراسم دعا تمام شد و رفتیم داخل ساختمان H، دیدم خیلی شلوغ است. یک نفر داشت گریه می کرد و توضیح می داد و این طور می گفت:

«من می خواستم از ساختمان بیرون بیایم برای دعای کمیل. آمدم وسط راهروی ساختمان. مثل اینکه یک نفر به من گفت. «برو اول در سینه زنی شرکت کن؛ بعد برو مراسم دعا» (چون برادران بوشهری در طبقه ی دوم سینه زنی داشتند)، من هم رفتم طبقه ی دوم در کنار صف ایستادم و با یک دست به سینه و با دست دیگر بر سر خودم می زدم. یک نفر که کنار من ایستاده بود، با آرنج به پهلوی من زد و گفت:« اینها چه می گویند؟ دفعه ی اول جواب ندادم و دفعه ی دوم بدون آنکه به او نگاه کنم گفتم: مگر نمی شنوی؟ اینها می گویند: یا مهدی ادرکنی! یا مهدی فاطمه ادرکنی. عجل علی ظهورک. بلافاصله بوی معطّری به مشامم رسید و با نفس عمیقی که کشیدم تا اعماق قلبم این بو اثر کرد و غش کردم و افتادم. دیگر نفهمیدم چه شد. بعداً افسوس خوردم که چرا نگاه نکردم که ببینم چه کسی در کنارم بوده. بعداً متوجه شدم که او آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است.»

من و شهید کازرونی متوجه شدیم که آن بوی معطّر و خوش، احتمالاً از خود آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده که در مجلس دعا شرکت فرموده بودند و جلسه دعا را با بوی خویش مزّین و با صفا نموده بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۰:۰۹
محمد قاسمی

مریز آبروی سرازیرِ ما را

به ما بازده نان و انجیر ما را

خدایا! اگر دستبند تجمّل

نمی بست دست کمانگیر ما را

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا

از آن گوشه ی کهکشان تیرِ ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل

به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می برد طوفان

تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد، دیگر ندانم

چه خاصیّتی بود اکسیر ما را

 

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ

امام خمینی رحمة الله علیه : آمریکا شیطان اکبر است.

تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل...


 

محمد حسین

                             

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۲۰:۱۹
محمد قاسمی

                   برای شادی روح شهدا

    خصوصا پنج شهید گمنام دانشگاه شهید باهنر صلوات

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۱۶:۵۰
محمد قاسمی


سه تا لینک جالب و خلاقانه:

http://3x4studio.ir/1392/06/31/mahya-moharam

http://pixelbook.ir/

http://ketabbekhanim.ir/


محمد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۲۱:۵۱
محمد قاسمی

ذکر آثار شگفت انگیزی دارد تا آنجا که حتی ذاکر شبیه مذکور می شود.

ز بس بستم خیال تو، تو گشتم پای تا سر من                

 تو آمد رفته رفته رفت من آهسته آهسته

آنکه خیلی به یاد پول است شکل پول می شود، سرد و بی احساس و بی عاطفه. آنکه خیلی به یاد خداست شکل خدا می شود و شکل خدا اسماء حسنا و صفات علیای اوست. هرکسی شکل همان است که خیلی به یاد آنست. انسان تنها موجودی است که صورتش را خودش با دست خودش به تصویر می کشد، با یادش با اندیشه اش با اعمال و رفتارش. یکی صورتی درنده برای خود نقش می کند و یکی صورتی عطوف برای خویش نقاشی می کند. هرکس هرکه را دوست دارد زیاد به یاد اوست و شبیه به او. خدا محبتش را دردل توانداخت تا شبیه به او باشی و تو را گفت که زیاد یادش کنی وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَیْنی‏ این محبت، این یاد، و این استعداد شبیه به او شدن بزرگترین سرمایه تست و وای بر آنکه جای دیگری برود، وای بر آنکه دل از اینجا جایی دیگر ببرد. وای برآنکه محبوب اصلی را فراموش کند و محبوبی بدلی برگزیند.

ذکرحقیقی آنست که در دل است ودر میان جان نه آنکه تنها بر زبان است. ذکر زبانی برای آنست که شاید روزی بتواند ذکر دل و جان را برانگیزد. البته اگر ذکر در جان بود لاجرم بر زبان جاری خواهد شد اما نه چنین است که هر ذکری بر زبان بود در جان باشد و موثر افتد. چه بسا ذکرها که بر زبان است اما دل گرفتار غوغاهای بیگانگی و چنین ذکری نه ذکر که نسیان است.

یکی از بهترین راه های ذکر، انس با معارف است. کسی که از معارف بهره ای داشته باشد بالاترین ذکر و برترین مرتبه قرب را دارد.  

یکی دیگر از راه های ذکر دعاست. دعا هم ذکراست هم خضوع وخشوع در برابر مولی است.  همین خواندن او حتی اگر برای چیزی نباشد یک جمله کامل و زیباست. یکی از راه های ذکر تکرار نامهای زیبای خداست بشرط اینکه با معرفت محبت و توجه همراه باشد. بعضی گمان برده اند که وقتی کسی مثلا می گوید یا الله این یک جمله نیست و حتما بعد از خطاب باید چیزی بگوید. در گفتگوهای روزمره بسیار هست که وقتی کسی کسی را دوست می دارد او را فقط صدا می زند وچقدر معنا در این صدا زدن نهفته است که بسیار بیش از هنگامی است که جمله ای خاص گفته می شود.

دعای سحر در میان دعاها این ویژگی را دارد که سوال مفعول دوم ندارد. نمی گوید از تو می خواهم چیزی را بلکه می گوید خدایا تو را می خواهم. خدایا با جمالت تو را می خواهم با بهایت تو را میخواهم با قدرتت تو را می خواهم.

یکی دیگر از راه های ذکر نشستن با دوستان خداست که انسان را به یاد خدا می اندازند.

تنها تکرار ذکر و کثرتش مطلوب و تاثیرگذار است. کمتر کسی است که گاهی ذکری نداشته باشد. همه اولیاء به هرچه رسیدند از ذکر رسیدند اما تفاوت آنها با دیگران این است که ذکری پیوسته داشته اند. نمی شود کسی را دوستش داشته باشی و فقط گاهی یادش کنی، تنها هنگامی که کاری با او داری یادش کنی. خدا را یاد کن آنطور که نشان دهی دوستش داری، خیلی دوستش داری، بیشتر از همه دوستش داری. خدا را یاد کن آنچنان که نشان دهی عاشقش هستی دیوانه اش هستی. مجنون شو تا لیلی ات شود. عاشقش شو تا عاشقت شود. عاشقش شو تا بدانی که چقدر دوستت دارد وخبر نداری. گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

محسن ز

 

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۵۰
محمد قاسمی

کاش صاحب برسد بنده به زنجیر کند

این جوانان همه را در ره خود پیر کند

هیچ کس کاش نباشد نگهش بر راهی

چشم بر در بُود و دلبر او دیر کند

کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد

با نگاهش به دل غمزده تأثیر کند

کاش از روی ترحم گذرد بر دل من

خود بسازد دل ویرانه و تعمیر کند

کاش صاحب نفسی همدم این خسته شود

که ز گرمی لبش مسأله تغییر کند

چند سالی است که از هجر رخش می گِرییم

کاش با نیمه نگه از همه تقدیر کند

کاش با آن قلم عشق شبی نام مرا

در میان صُحُف فاطمه تحریر کند

کاش روزی بزند تکیه به دیوار حرم

با همان لحن علی نغمه تکبیر کند

کاش جز مجلس او جای دگر پا ننهم

تا فقط مجلس او جان مرا سیر کند

محمدحسین

                                                                 
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۳
محمد قاسمی
                                                                            

 تمام راه ظهور تو با گنه بستم
      دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم
          کسی به فکر شما نیست راست می گویم
                  دعا برای تو بازیست راست می گویم 
                        اگرچه شهر برای شما چراغان است 
                             برای کشتن تو نیزه هم فراوان است 
                                   من از سرودن شعر ظهور می ترسم 
                                        دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم 
                                              من از سیاهی شب های تار می گویم 
                                                    من از خزان شدن این بهار می گویم 
                                                          درون سینه ما عشق یخ زده آقا 
                                                               تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا 
                                                               کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست  

                                                                    برای آمدن این جمعه هم مهیا نیست

                                                                                 
  محسن ا                   التماس دعا
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۲۲:۲۵
محمد قاسمی

امام خامنه ای عزیز

ما به کسانی که اهل کار فرهنگی هستند دائم می گوییم،

به بعضی تکرار می کنیم،

به بعضی التماس می کنیم،

 بعضی را در اینجا جمع می کنیم 

و به بعضی پیغام میدهیم

 که آقا! 

کار فرهنگی بکنید. 

جواب کار فرهنگی باطل، کار فرهنگی حق است.

محمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۱:۵۲
محمد قاسمی


محمد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۰:۵۹
محمد قاسمی