کاش صاحب برسد این جوانان همه را در ره خود پیر کند

...دغدغه های فرهنگی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۲
محسن.الف

نظرات  (۳)

۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۸:۲۹ محمد حسین
 ای از پی ات روانه 
صد کاروان دیده
جان بر لب من آمد 
ای نازنین نگاهی

آقا به جان مادرت

آن مادر غم پرورت

ما را نرانی از درت

تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم

کسی به فکر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم 

اگرچه شهر برای شما چراغان است 
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است 

من از سرودن شعر ظهور می ترسم 
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم 

من از سیاهی شب های تار می گویم 
من از خزان شدن این بهار می گویم 

درون سینه ما عشق یخ زده آقا 
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا 

کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست 
ب برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست

(سیدامیرحسین میرحسینی)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی