کاش صاحب نظری به ما کند...
شهید کازرونی
چند روز قبل از عملیات در سنگر بودیم و با تعدادی از رزمنده ها شوخی می کردیم و می گفتیم: «شما حاضرید چه چیزی برای دین و مکتب خود هدیه کنید؟»
هر که چیزی می گفت. شهید کازرونی هم گفت: « من حاضرم مثل ابوالفضل دست راستم را در راه دین و مکتبم هدیه کنم.»
ولی چند روز بعد در عملیات بیت المقدس بهتر از دست، جان خود را هدیه کرد و به فیض شهادت نائل گردید.
***
قبل از عملیات بیت المقدس، شهید کازرونی که دارای صدای خوبی بود در منطقه ی جنگی برای ما نوحه خوانی می کرد. ما با نوحه خوانی و مرثیه خوانی او حال و هوای دیگری پیدا می کردیم. یک شب، پشت جبهه در منطقه ی امیدیه، ساختمان H بودیم و به اتفاق آن شهید به مراسم دعای کمیل که در فضای آزاد برگزار می شد، رفتیم و کنار هم، مشغول گوش کردن به دعا بودیم. بیشتر دعا را خوانده بودند که به من گفت:
«مزارعی! مزارعی! بوی خیلی خوشی می آید تو هم می فهمی؟»
من هم می فهمیدم. به اتفاق هم مرتب این بوی عجیب و خوش که تا عمق دلمان می رفت را استنشاق می کردیم و می گفتیم: «این بوی یک معمولی نیست. شاید آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مراسم دعای ما باشد». مراسم دعا تمام شد و رفتیم داخل ساختمان H، دیدم خیلی شلوغ است. یک نفر داشت گریه می کرد و توضیح می داد و این طور می گفت:
«من می خواستم از ساختمان بیرون بیایم برای دعای کمیل. آمدم وسط راهروی ساختمان. مثل اینکه یک نفر به من گفت. «برو اول در سینه زنی شرکت کن؛ بعد برو مراسم دعا» (چون برادران بوشهری در طبقه ی دوم سینه زنی داشتند)، من هم رفتم طبقه ی دوم در کنار صف ایستادم و با یک دست به سینه و با دست دیگر بر سر خودم می زدم. یک نفر که کنار من ایستاده بود، با آرنج به پهلوی من زد و گفت:« اینها چه می گویند؟ دفعه ی اول جواب ندادم و دفعه ی دوم بدون آنکه به او نگاه کنم گفتم: مگر نمی شنوی؟ اینها می گویند: یا مهدی ادرکنی! یا مهدی فاطمه ادرکنی. عجل علی ظهورک. بلافاصله بوی معطّری به مشامم رسید و با نفس عمیقی که کشیدم تا اعماق قلبم این بو اثر کرد و غش کردم و افتادم. دیگر نفهمیدم چه شد. بعداً افسوس خوردم که چرا نگاه نکردم که ببینم چه کسی در کنارم بوده. بعداً متوجه شدم که او آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است.»
من و شهید کازرونی متوجه شدیم که آن بوی معطّر و خوش، احتمالاً از خود آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده که در مجلس دعا شرکت فرموده بودند و جلسه دعا را با بوی خویش مزّین و با صفا نموده بودند.