دلم تنگ محرم شده است...
ای تشنگان کوثر ولایت! بیایید ... من سرچشمه را یافته ام . وا اسفا! باطن قبله را رها کرده اید و بر گرد دیوارهایی سنگی می چرخید ؟ بیایید ... باطن قبله اینجاست . به خدا ، اگر نبود که خداوند خود اینچنین خواسته ، می دیدی کعبه را که به طواف امام آمده است و حجرالاسود را می دیدی که با او بیعت می کند . مگر نه اینکه انسان کامل ، غایت تکامل عالم است ؟ ... ای امت آخر ! بر شما چه رفته است ؟ مگر تا کجا می توان درمحاق غفلت و کوری فرو شد که خورشید را نشناخت ؟ معاویه مرده است و یزید بر خلافت خویش از مردم بیعت می گیرد . آیا می توان دست بیعت به یزید داد و آنگاه باز هم به جانب قبله نماز گزارد ؟ یزید که قبله نمی شناسد ، یزید که نماز نمی گزارد. چه رفته است شما را ای امت آخر ؟...
(بخشی از روایت محرم)سید مرتضی آوینی